تبلیغ کتاب «افسردگی نهفته» را چند بار جاهای مختلف دیدم. اما می گفتم این کتاب چه ربطی به من دارد؟ من نه افسردگی پنهان دارم نه آشکار، بی خیال!
اما در یک تخفیف فکر کنم ۸۰ درصدی از دیجی کالا خریدمش. ارزش داشت با این تخفیف زیاد حداقل کتاب را سرسری بخوانم. وقتی کتاب را باز کردم با اثری جدی و متفاوت روبرو شدم که از میزان نقش «افسردگی پنهان» در خودم کنجکاو شدم.
بخش های از کتاب «افسردگی نهفته» نوشته مارگارت رابینسون رادرفور
1: رسیدن به کمال غیر ممکن است، زیرا ما کنترلی بر نحوه نگاه دیگران به خودمان را نداریم. و ما هرچه کمالگراتر باشیم، برای دستیابی به این امر ناممکن دیوانهوار عمل میکنیم. این چشمانداز چرخهای دردناک از تلاشهای طاقتفرسا ایجاد میکند که خودانتقادی شدیدی به دنبال دارد.
2: هر نعمتی پاشنه ی آشیل دارد. در هر سودی، ضرری هست.
۳: در مورد افسردگی پنهان، هدف درمان ایجاد پیوند بین فرد و با دنیای درونی اش است. دنیای باورهای سخت و احساسات پنهانش.
۴: اگر افسردگی بالینی فقدان سرزندگی است، افسردگی پنهان عدم خویشتن پذیری است. خویشتن پذیری پادزهر افسردگی پنهان است، زیرا بدین وسیله ابراز شفقت به تمام جنبه های مختلف شخصیتی را یاد می گیرید، از نقاط قوت و قابلیت های شناخته شده خودتان گرفته تا نا امنی ها و آسیب پذیری ها، و از غرور و موفقیت هایتان تا احساس ندامت و پشیمانی هایتان، همه را در درونتان می پذیرید.
هنوز در حال خواندن کتاب هستم. این پست به مرور آپدیت می شود.
آخرین نظرات: