قبرستان روستا بر اثر فرسایش خاک، گورهایش دهان باز کرده بود. انگاری هر کدام پنجره ای رو به دنیای زنده ها بودند.
ملخک را باید می فرستادی تا دید بزند، در حالت عادی نمی شد چیزی دید. ملخک از Drone اسمِ چفت تری برای این متن است.
ملخک، ویژ ویژ کنان بلند می شود و روبروی دهانه گورها می ایستد. خوابِ صدها ساله ی مردگان زیر پره های ملخک پَر پَر می شود. کسی فکرش را نمی کرد زمان، قبرها را بشورد و یک ملخِ مصنوعیِ مزاحم در دنیای مردگان سرک بکشد.
سالها قبل بارانی شدید استخوانهای مرده ها را پایین تپه فرستاده بود. اکثرا استخوان های ران و لگن بودند. انگار با پای خودشان آمده بودند آنجا. ولی بعد از چند روز استخوان ها غیب شان زد. شایعه افتاده بود مردم روستا استخوان ها را برده اند جای دیگری خاک کرده اند تا بی حرمتی به مردگان و اجدادشان نشود. کدام یک از این مردگان وقتی زنده بودند، فکر میکردند یک جسم با دو گور داشته باشند؟
آخرین نظرات: