من در مورد آدمهایی صحبت میکنم که نصف من و شما سن دارند و کسب و کار آنلاین دارند و میفروشند و میخرند. در مورد آنهایی صحبت میکنم که از یک صفحه اینستاگرام چند هزار نفری دارند میلیونی پول در میآورند. ما پیرترها انقدر در چارچوبهای ساختگی دوران کودکی گیر کردهایم که نفهمیدیم چقدر راحت و احمقانه داریم دانههای نیمه خورده شده پرندگان دیگر را جمع میکنیم. فقط به خاطر اینکه بلد نیستیم نه بگیم، بلد نیستیم خواستههای مادی خود را به رسمیت بشناسیم، بلد نیستیم ثروت را مهمتر از علم بدانیم.
این قسمتی از مقاله چرا وبلاگ نویسان فقیرند؟ نوشته آرمان والی است. کاملش را اینجا بخوانید.
من با این طرز فکر موافقم. هنرمندان بخاطر قبح پول در مقابل هنر، از پول رو می گردانند. اما در این اوضاع اقتصادی و روزهای قرمز ایران آیا باز می شود با این فرمول جلو رفت؟ چند ماه پیش مصاحبه ی فرزاد موتمن با علی ضیا حسابی بین هنرمندان دست به دست می شد و به ستایش حرفهای موتمن می پرداختند که هنرمند یعنی این!
هنرمند یعنی به زمین و زمان و هر چه کارنسی در دنیا هست پشت کند و برود توی خانه خودش را حبس کند و هیچکس نداشته باشد خبر زنده یا مرده بودنش را بداند. حتی دانشجویانش به خانه اش بروند و کارهای خانه را راست و ریست کنند. تازه، کارت بانکی هم نداشته باشد! همین کافی است جماعت هنرمندانِ زجر کشیده دست به ستایش این هنرمند بزنند و سوت و کف و اشتراک گذاری که، هنرمند واقعی یعنی این.
درباره فرزاد موتمن این را بگویم که یکی از بهترین فیلم های عاشقانه سینما برایم «شب های روشن» است. «خداحافظی طولانی» را هم دوست دارم. خود شخصیت آقای موتمن هم برایم دوست داشتنی و قابل احترام است. اما نگرشش به پول، دوست ندارم برایم الهام بخش باشد.
اولین راه برای رهایی از فقر، ستایش نکردن فقر است.
آخرین نظرات: