
سندرم: هر چقدر پول بیشتر بهتر
اهل برنامه ریزی نیستم اما باید برای بضی چیزها چارچوب گذاشت و تارگت دقیقی مشخص کرد. مثلا یکی از این چیزها پول خواستن است. برای

اهل برنامه ریزی نیستم اما باید برای بضی چیزها چارچوب گذاشت و تارگت دقیقی مشخص کرد. مثلا یکی از این چیزها پول خواستن است. برای

چقدر دوست دارم صفحه سفید اینجا باز کنم و هزار کلمه بنویسم. هر کلمه تایپ می کنم تعداد واژها نوشته می شود و انگار حروفچینی

چیزهایی که این روزها به آنها فکر کرده ام کم نیستند، اما مهم ترینش این است: خلاقیت اگر قبلا امتیاز بود، حالا ضرورت است. در

فیلمسازی هیبریدی، به زبانی ساده، هنری است که در آن هوش مصنوعی نقش “دستیار خلاق” را ایفا میکند، در حالی که ذهن انسانی همچنان فرمانروای

با هوش مصنوعی یک پادکست از مطالب اخیر وبسایتم ساختم. 14 دقیقه است. بدک نیست بشنوید. تجربه جالبی است. لینک پادکست

ما کارهایی هستیم که انجام می دهیم؟ به نظر می رسد نه. ما کارهایی هستیم که نمی کنیم. داشتن چارچوبی که تعریف کند سمت چه

وقتی شعر می خوانم (مخصوصا شعرهای احمدرضا احمدی)، فراخوانی به آرشیو مغزم داده می شود که تصویرهایی که سالها بود کاری به کارشان نداشته ام،

22 مهر ماه گویا هیچ مهری برای سینما نگذاشته است. دو سال پیش این موقع با قتل داریوش مهرجوی و همسرش شوکه شدیم، و حالا

دوران چراغ خاموش رفتن تمام شده. تو باید بتوانی خودت را Show Up کنی و به نحو درست نمایش بدهی. فرق Show Up و Show

تنگ دستی آدم را ترسو و سازگار می کند: ماریو معتقد بود که احساس امنیت مالی است که باعث می شود جسارت پیدا کنی. دوست