دیدن عکس ها همیشه برایم منبع الهام داستانی بوده اند. عادتم است توی وب عکسهای برنده جایزه را سرچ میکنم و چند دقیقه به هر کدام از آنها نگاه میکنم و داستانی درباره شان میسازم. بعضا این داستانها را هم کولاژ کرده ام و داستانی واحد ساخته ام.
امروز این عکس را دیدم و خیلی خوشم آمد. عکس، مثل اکثر شات ها تکنیکال نیست، انگار یک قصه گو دکمه شاتر را روی این عکس بسته است.
داستانکی که برای این عکس به ذهنم می آید:
۱۷ روز از پلیس شدنش میگذشت که ماشینش توی جاده ماند و آن اطراف کسی برای کمک نبود. دستبندش را به فرمان ماشین بست و برای یافتن کسی، در جاده ی متروکه به راه افتاد.
اینجا کمی عکس خوب ببینید.
Post Views: 14
آخرین نظرات: