عکسی که‌ جانی را نجات داد

سال ۲۰۱۴ در یک فستیوالِ ترکیه حضور داشتم ‌و آقای تورج اصلانی یکی از داوران جشنواره بود. زمستان سردی بود و تقریبا هر وقت آقای اصلانی را می دیدم، با موبایلش از چیزی عکس میگرفت و سریعا عکس را با وسواسِ تاکید بر رنگ های غلیظ، ادیت میکرد.

یکی از روزها، کنار سینمای محل اکران فیلمها، جمعیت زیادی شکل گرفت. به زحمت جمعیت را کنار زدم و پسری را دیدم بالای یک ساختمان ایستاده بود و می خواست پرش آخر زندگی اش را داشته باشد. مردی که توده های بخار از دهانش خارج میشد، گفت: «شیرین عقله!»

مردم با وعده وعید نتوانستند پسر را پایین بیاورند. یکدفعه آقای اصلانی با آن موهای فرفری اش، با دست جمعیت را شکافت و خودش را صف اول رساند. بین نگاه های متعجب مردم، گوشی اش را رو به پسرک گرفت و میرایی اش را در عکسی جاودانه کرد. به پسر گفت: «بیا پایین عکستو ببین!» و با اطمینان از جمعیت دور شد.

پسر، جَلدی پایین آمد و خودش را به عکاس رساند. با دیدن عکس خودش، چهره اش باز شد و خیابان را به سمت پیاده رویی آغشته به غروب پایین کشید و رفت.

با خودم گفتم، هیچ کس نتوانست جان پسر را نجات دهد، جز یک شات عکس.

روز جهانی عکاسی مبارک

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط