قسمتی از کتاب «چیدن یال اسب وحشی»، نوشته ی علی صالحی بافقی.
آرام رفتم سمتش.سرش را چندبار تکان داد ولی سر جایش ایستاد. درد زد توی گردنم. شقیقه هایم می زد. دست کشیدم به گردن و یال و زیر گوشش. سفیدی نفسش می زد توی هوا. توی گوشش گفتم: «پا نمی دی بهم دختر؟» و چیزهای دیگری که تا آن موقع به هیچ زنی نگفته بودم.
Post Views: 64
آخرین نظرات: