یک روز از زندگی عباس کیارستمی، اگر زنده بود

 

صبح زود، کیارستمی در خانه‌ی آرام خود بیدار می‌شود. احتمالاً روزش را با نوشیدن یک چای ساده و نگاه کردن به باغ شروع می‌کند؛ جایی که نور صبحگاهی روی برگ‌ها بازی می‌کند و صدای پرندگان شنیده می‌شود. او همیشه نگاه دقیقی به اطراف دارد و از دیدن هر صحنه کوچک و جزئیات آن الهام می‌گیرد.

بعد از صبحانه، دفترچه یادداشتش را برمی‌دارد و در آن ایده‌هایی را که به ذهنش رسیده، می‌نویسد. این یادداشت‌ها شاید شامل طرح‌های ابتدایی یک فیلم جدید، یا حتی شعرهای کوتاهی باشند که در لحظه به ذهنش خطور کرده‌اند. نوشتن و ثبت ایده‌ها بخشی از زندگی روزانه‌اش است، چرا که او نه تنها فیلمساز، بلکه شاعر و عکاس هم هست.

سپس، او به محل فیلمبرداری یا لوکیشن‌های طبیعی می‌رود، حتی اگر قرار نباشد فیلمی بسازد. کیارستمی عاشق طبیعت بود و از ترکیب‌بندی‌های ساده و طبیعی لذت می‌برد. در این میان، عکس‌هایی می‌گیرد و مناظر را با دقت ثبت می‌کند؛ تصاویرش اغلب ساده اما سرشار از معنا هستند.

عصرها، شاید با دوستان نزدیکش مثل سایر فیلمسازان و هنرمندان دیدار کند. گفت‌وگوهای او با آن‌ها اغلب پیرامون سینما، شعر، فلسفه و زندگی است. او اهل نصیحت یا تعریف‌های پرشور نبود؛ بلکه از طریق سوال‌های ساده‌اش و تفسیرهای عمیقش، اطرافیان را به تأمل درباره معناهای پنهان زندگی دعوت می‌کرد.

شب که می‌شود، در خلوت خود به دیدن فیلم‌های قدیمی یا مطالعه می‌پردازد. فیلم‌های مختلف از سینمای جهان و همچنین آثار کلاسیک برای او جذاب بودند و دیدن آن‌ها بخشی از روزمرگی‌اش بود. او با تماشای این فیلم‌ها، نگاه جدیدی به سینما پیدا می‌کرد و هر شب چیز تازه‌ای یاد می‌گرفت.

عباس کیارستمی روزش را با آرامش به پایان می‌برد؛ او همیشه به دنبال زیبایی‌های ساده، اما گویای زندگی بود و این جست‌وجو در زندگی و آثارش جریان داشت.

در ستایش قدم های کوچک

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط