اپیزود اول:
توسط دوست داستان نویس و مترجم ام فواد امیری، با نویسنده ی کانادایی، یعنی آلیستر مک لاود آشنا شدم. مجموعه داستان دومین بهار را از این نویسنده می خوانم. با خواندن داستان اول یعنی دومین بهار، واقعا خیس از باران های جزایر کانادا شدم. توصیف های نویسنده بسیار دقیق و شاعرانه است و فضاسازی بسیار الهام بخش و تصویرساز. عاشق این نویسنده شدم. مخصوصا وقتی فهمیدم در طول عمرش فقط 20 داستان کوتاه و یک رمان نوشته است!
اپیزود دوم:
در یوتیوب یک ویدیو از کوشیار عظیمیان مهندس ایرانی مقیم آمریکا دیدم. درباره ساده سازی در زندگی و کار می گفت. اینکه استیو جایز بعد از آنکه از اپل اخراج شد و بعدا دوباره برگشت، دید شرکت در حال نابودی است، آمد و 99 درصد از پروداکت های شرکت را حذف کرد و فقط به دو سه تا محصول رسید و همین ساده سازی باعث شد اپل بشدت رشد کند.
همچنین از یاهو مثال زد که با قدرت شروع کرد اما وقتی یاهو را باز می کردی صفحه ی اول بسیار شلوغ بود و از سهام و اخبار و وضعیت آب و هوا بگیر تا کلی مطلب دیگر در پیج اول بود. هیمن شلوغی باعث دیده نشدن یاهو می شد. اما از آن طرف گوگل آمد و فهمید مردم فقط به یک چیز احتیاج دارند: سرچ! و فقط یک فیلد ساده در صفحه ی اول گذاشت و اینطور شد که یاهو را شکست داد.
اپیزود سوم:
هیچ جمله ای اندازه این حرفِ پیام بهرام پور درباره آموزش زبان انگلیسی باعث عملگرایی در من نشده است: زبان علم نیست که هیچ اشتباهی در آن قابل جبران نباشد، زبان ابزار است و ابزار هم برای کار راه انداختن است و قرار نیست در آن کامل باشی. از اشتباهاتت در زبان نترس.
آخرین نظرات: