گاه می برید گاه یاد می گیرید

از کتاب گاه می برید، گاه یاد می گیرید» جان مکسول

وقتی از اندیشیدن بازمی‌مانیم، زندگی را اغلب برای خود دشوارتر می‌کنیم. سال‌ها پیش، جوکی شنیدم که توصیف می‌کرد چطور آدم‌های بسیاری یک وضعیت بد را با فکر نکردن به امر بدتر می‌کنند.

این جک تدبیرهایی را توصیف می‌کند که مردم وقتی کشف می‌کنند سوار یک اسب مرده هستند به کار می‌برند. آن‌ها این تدبیرها را می‌آزمایند:

خریدن تازیانه قوی‌تر
– عوض کردن سوارکار
– گفتن حرف‌هایی مانند «ما این اسب را همیشه این‌طوری رانده‌ایم»
– تشکیل کمیته‌ای برای مطالعه اسب
– ترتیب دادن دیدار از جاهایی دیگر برای اینکه ببینند آن‌ها چطور اسب‌سواری می‌کنند
– تغییر قوانین برای تأکید بر اینکه «اسب‌ها نباید بمیرند»
– به هم بستن چند اسب مرده برای بیشتر شدن سرعت
– اعلام اینکه «هیچ اسبی آن‌قدر مرده نیست که سواری ندهد»
– تأمین هزینه اضافی برای افزایش عملکرد اسب
– خریداری محصولی برای دوباره زنده کردن اسب مرده
– تشکیل یک دایره کیفیت برای یافتن موارد مصرف اسب‌های مرده
– مرور شرایط عملکرد اسب‌ها
– ارتقای اسب مرده به یک سمت مدیریتی

 

گاهی به آسمان نگاه کن

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط