روزهایم برگ داده اند

امروز اتفاق خوبی برایم افتاد و صبح را با خبر خوبی شروع کردم. یکدفعه این ایده به ذهنم رسید که چطور با همین انرژی بقیه ی روز را بسازم؟

با این ذهنیت که تا آخر روز اتفاق های جالبی باید توسط خودم رقم بخورد شروع کردم. نیم ساعت بعدش خبر خوب دوم رسید! کم کم داشتم به قانون جذب  علاقه مند می شدم که نسیم طالب و کتاب فریفته ی تصادف جلو چشمم ظاهر شد: اون همه اونجا در مورد تصادفی بودن همه چیز تو زندگی برات فک زدم، این بود چیزی که یاد گرفتی؟ تو که هی پیش این و اون می گی این کتاب رو بخونید! خاک…!

خجالت کشیدم. دو تا خبر خوب را به حساب تصادف گذاشتم و رفتم که ادامه ی روز را دستی بسازم. تا اینجا که ساعت 3 عصر است همه چیز به خوبی پیش رفته است.

خواستم این پند اخلاقی – انگیزشی را بدهم که به حس خوبی که اول صبح نصیب تان شده آویزان شوید و تا انتهای روز سعی کنید کِش (و ربط) بدهید. شاید آخر روز، متفاوت تر از روزهای قبل باشد.

 

بهترین پست های سایتم در سال 2024

 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط