در ژانویه آمد در ژانویه رفت. دیوید لینچ را می گویم. دیشب برای همیشه به ابدیت پیوست.
وقتی به دیوید لینچ فکر می کنم، جلوتر از فیلمهایش، کتاب صید ماهی بزرگ به ذهنم می آید. مستندی درباره او هست که مثل عباس کیارستمی پرکار است و کارگاهی دارد که به ساخت آثار عجیب و غریب ختم می شود.
جملاتی زیبا از کتاب «صید ماهی بزرگ» نوشته ی دیوید لینچ:
– گاه محدودیت باعث خلاقیت می شود. اگر پول فراوان داشته باشی، آسوده ای و به گمانت هر مشکلی پیش آید با پول حلش می کنی. لازم نیست خیلی فکر کنی. ولی اگر در مضیقه باشی، گاه ایده های خلاق و ارزانی به ذهنت می رسد.
– اگر کاری را انجام دهی که به آن باور داری و شکست بخوری، همچنان پیش خودت سربلندی. ولی اگر به کارت باور نداشته باشی و شکست بخوری، مثل این است که دو بار بمیری. فوق العاده غم انگیز است.
– ایده ها همچون ماهی اند. برای صید ماهی کوچک می توانی در سطح آب بمانی. ولی اگر می خواهی ماهی بزرگ بگیری، باید به عمق بروی. ماهی های اعماق، قوی تر و ناب ترند. آن ها درشت، انتزاعی و بسیار زیبا هستند. من ماهی خاصی را می خواهم که به کارم می آید؛ ماهی ای که بتوان به سینما ترجمه اش کرد. گرچه آن پایین همه نوع ماهی در حال شنا کردن اند: ماهی برای تجارت، ماهی برای ورزش، ماهی برای همه چیز. همه چیز، هر آنچه به حساب آید، از ژرف ترین سطح بالا می آید. فیزیک مدرن آن سطح را «میدان واحد» می نامد. هرچه هُشیاری آگاهیِ تو بیشتر شود، به آن منبع ژرف نزدیک تر می شوی و ماهی بزرگ تری صید می کنی.
– پس زندگی هنری یعنی باید فراغت داشته باشی تا اتفاق های خوبی را رقم بزنی. برای کارهای دیگر وقت چندانی نخواهی داشت.
– گاه اتفاق های ناخوشایند هم رخ می دهد، ولی تو همچنان باید به کارت ادامه دهی و خود را با آن اتفاق ها وفق دهی. اگر بر ایدهٔ اصلی متمرکز بمانی و با آن روراست باشی سر آخر به طرز عجیبی می بینی که اتفاق های تصادفی نیز صادق و منطبق با ایده هستند.
– طی سی وسه سالِ گذشته هیچ مراقبه ای را از دست نداده ام. صبح و عصر هر بار بیست دقیقه مراقبه می کنم. بعد دنبال کاروبار روزانه ام می روم و شاهدم که لذت کار، نیروی شهود و شوق زندگی ام بیشتر و منفی گرایی ام کمتر شده است.
– باید بیاموزی که در پیروزی و شکست متعادل باشی. موفقیت نیز مثل شکست می تواند تو را از پا درآورد.
Post Views: 17
آخرین نظرات: