کشک سمیه، تایپ و واژه های دیگر

چقدر دوست دارم صفحه سفید اینجا باز کنم و هزار کلمه بنویسم. هر کلمه تایپ می کنم تعداد واژها نوشته می شود و انگار حروفچینی هستم که جان گرفتن کلمات و حرکت شان سر ذوقم می آورد.

الان ساعت یازده و چهل و پنج دقیقه شب است و نیم ساعت پیش به خانه آمده ام. اما دکمه سرد لپ تاپ را زدم و گرما به جانش انداختم تا به فیزیوتراپی انگشتانم بروم؛ یعنی بنویسم. و چه درمانی است این نوشتن. مهمترین خریدهایم کاغذ هستند. کاغذهای رنگاورنگ. خودکارهای روان و طراحی های رادیکال شان. زور بزن. بنویس. صبر کن ببینم باید از چه بگویم. آها! از شاهکاری که دیروز دیدم. فیلم Ilo Ilo که اولین ساخته فیلمسازش است و برنده دوربین طلایی کن هم شده است. لذت ببرید از این شاهکار.

دیگر چه؟ آها! چه ترسناک است وقتی چیزهایی که همیشه انتظارشان را داشتی رنگ واقعیت می گیرند. آدم استرس می گیرد. انگار از موفقیت بترسی چون باید تغییر کنی. باید مسئولیت بپذیری و سایزت را بزرگ کنی. بعدا بیشتر در این باره می نویسم.

دیگر چه؟ آها! تو را به هرکسی که می پرسید کمی مکان تان را عوض کنید. کمی تغییر کنید. آدمهای جدید. روابط جدید. شانس جدید. نود و نه درصد موفقیت مکان است و تمام. واقعا تمام. استعداد تقریبا یعنی کشک. کشک سمیه… وای! دلم برای کشک سمیه تنگ شده! بنظرم باید بروم بخوابم.

شب بخیر.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط