پدر درختان

امروز با خانواده به روستای پدری رفتیم و عشق پدر را، یعنی درختان گردویی که داشت را بریدیم؛ دقیقا ۸۰ روز پس از سفر ابدی اش. همه به توافق رسیدیم که نمی توانیم آن همه راه را تا روستا برویم و هر سال گردوها را برداشت کنیم.‌

مرد لاغر اندام با پیراهن قرمز، اره برقی اش را روشن کرد و غار غار کنان درختان چندصد ساله را زمین زد.

ممکن است بعد از مرگ مان، چیزهایی که در دنیا خیلی حرص و جوشش را می خوردیم، پشیزی برای عزیزترین کسانمان اهمیت نداشته باشد.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط