دو سالی می شود اشتراک بوکاپو (خلاصه کتاب های صوتی) را ندارم. فیدیبو، طاقچه و کتابراه هم کتابهای Pillow Book (کتابهای سبک و راحت خوان) در آن فعال است تا وقتی جایی منتظر هستم نوکی بزنم. پادکست هم که خیلی کم گوش می کنم، مگر پادکست های کارآفرینی.
حالا چرا از این چیزهایی که منبع کتاب خوانی و اطلاعات هستند خودم را منع کرده ام؟ من که خودم را یک تکنوفیل می نامم. چه اتفاقی افتاده؟
در این عصر فست فودی که دسترسی به همه چیز آنقدر رایگان و سریع است و هوش مصنوعی روز به روز در حال رکورد زدن در همه ی حوزه ها، یادگیری سریع دیگر استراتژی درستی برای من نیست. انگار یک سفره رنگین با ده غذا روبرویت است و تو که گرسنه هستی با ولع از هرکدام می خوری و آخر سر که سوال می پرسند غذا چه خوردی، باید سر خم کنی بگویی: همه چی پلو!
عمدا می خواهم دست انداز در مسیر یادگیری درست کنم. می خواهنم کند و عمیق باشم تا سریع و کج فهم. این عمیق یادگرفتن را یکبار هم شده تست کنید. مثلا کتاب کار عمیق را با پادکست گوش بدهید و بعد کتاب آن را تهیه کنید و بخوانید. پادکست در حد چند روز در ذهن می ماند. کتاب قطعا ماه ها. و اگر هم چند بار خوانده شود چه بسا سالها.
مانعی که سرِ مسیر یادگیری کند قرار می گیرد این بهانه است: وقت ندارم. مسیر کارم می توانم یک پادکست گوش کنم. کتاب حواسِ جمع تر و مکان بهتری می خواهد.
این حرف درست است. اما هیچ بهانه ای برای ماهی یک کتاب خواندن وجود ندارد. ماهی 20 پادکست گوش بده. اما کمی هم کتاب بخوان. عمیق بخوان. چند باره خوانی کن.
بعد از خواندن و دیدن فیلمها و کتاب های زندگی ام برای بار دوم یا سوم، فهمیده ام بار اول چقدر نفهمیده ام! به هر کتابی که یکبار خوانده شود اعتقادی ندارم. یک کتاب را ده بار خوب بخوانی بهتر از این است ده تا کتاب را سرسری بخوانی.
در این دنیایی که همه به دنبال یادگیری سریع هستند، شما آهسته و عمیق بودن را تمرین کنید.
آخرین نظرات: